پوتین رئیسجمهور روسیه در نطقی (بعد از توافق پایان جنگ در غزه و شاید مرتبط با آن) گفته است «این پیام را از رهبران اسرائیل دریافت کردهایم تا به دوستان ایرانیمان منتقل کنیم که تلآویو به دنبال درگیری نیست.»
اگر مانند من و برخی روزنامهنگارهای حقیقتاً دیوانه، روزانه صدها خبر و مقاله و تحلیل و نوشته کوتاه فعالان سیاسی و اجتماعی را بخوانید، اکنون منتظر هستید تا تمامی آنان دنبال دلیل این پیام یا تصمیم صهیونیستها بروند و هر کسی چیزی بگوید. از اینکه «عملیات فریب است»، تا پذیرش ادعای پوتین و آن را به تصمیم امریکا ربطدادن، یا آن را به توانایی ایران مرتبطدانستن. هر کدام از این بخشها نیز خود به زیرمجموعههای متعددی تقسیم میشود. یعنی مخاطبان فضای گفتوگو ناگهان صدها تحلیل متناقض، متضاد و متباین دریافت میکنند که از نظر روانشناسی همه را پس میزنند و در نهایت در ذهن خود به چیزی بسیار نازلتر یا کمارزشتر که تحمل پیچیدگی و دقت تحلیلهای درست را ندارد، قناعت میکنند. از اینرو، پیشنهاد من این است که تحلیل باید در کمال سادگی و بدون افزودنیهای بسیار که گاهی بیدلیل اضافه میشود، برای عموم مردم بیان شود.
اکنون با این توصیف، از نطق پوتین با رعایت همین سادگی تحلیلی دارم. ابتدا میپذیرم که این پیام درست است، یعنی هم صهیونیستها چنین پیامی به پوتین دادهاند و هم او در آن دستکاری نکرده و نقلقول صحیحی انجام داده است. سپس به نظر میرسد دستکم چهار دلیل برای دوری اسرائیل از جنگ جدید وجود دارد، یکی همان دلیلی است که آنان را واداشت تا با حماس بدون آنکه نابودش کنند، توافق کنند، یعنی ناتوانی از رسیدن به هدفهای آرمانیشان. دیگر، انزوای جهانی صهیونیسم که از دردناکترین اتفاقها برای آنان است، سپس فروپاشی اقتصادی و روانی و اجتماعی داخلی، که این مورد در رسانههای خود صهیونیستها موضوعی بسیار داغ است، و بالاخره بیم از آنکه پاسخ ایران اینبار از پاسخ جنگ ۱۲ روزه سختتر باشد و همانطور که تا سالها درگیر آن زخم و خسارت سنگین هستند، دشواری تحملناپذیر دیگری دریافت کنند.
در چنین وضعیتی بازگشت اسرائیل به جنگ یعنی بازگشت به چهار جهنم توصیفی بالا، و اگر بپذیریم که آنان طبق نطق پوتین واقعاً قصد جنگ دیگری ندارند، نباید فرضیههای اضافی به این موارد افزود.
در ایران متأسفانه بیشتر تحلیلها کاری به شواهد موجود ندارد، و با سوگیری تأیید تحلیل میشود، یعنی چیزی را میپذیرند و القا میکنند که نظرات قبلیخودشان را تأیید کند. در این وضعیت خفتبار برای اسرائیل که بعد از دو سال و دو روز تن به توافق داد، شواهدی عالی خود را بر تحلیلگر تحمیل میکند. شاهد اول، خود توافق است. توجه کنیم که در دو سال گذشته حرف اسرائیلیها و امریکاییها فقط نابودی کامل حماس، و حذف فلسطین و غزه از نقشه و الحاق کرانه باختری بود. اکنون با همان حماس بر سر میز نشستند و برخی تغییرات حماس در طرح صلح پیشنهادی امریکا و اعراب را پذیرفتند. شاهد دوم، قیام جهان علیه صهیونیسم است، تا آنجا که ترامپ میگوید باید اسپانیا را از ناتو اخراج کنیم، زیرا اسپانیا هرگونه نقلوانتقال اسلحه و کالاهای دیگر را به اسرائیل ممنوع کرد. در خود امریکا مطابق گزارش سیانان، همدردی با اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۳ به همدردی با فلسطین در اکتبر ۲۰۲۵ تغییر جهت داده است. شاهد سوم، گزارش رسانههای چپ در اسرائیل و نهادهای نسبتاً مستقل بینالمللی از آوار مشکلات اقتصادی و اخلاقی و روانی بر سر جامعه صهیونیستی است، افزایش یأس در ارتش و خودکشی و ورشکستگی اقتصادی که ناشی از تحریم مردم جهان بر کالاهای اسرائیلی است، فقط احتمالاً بخشی از واقعیت است که در رسانههای خود صهیونیستها منعکس میشود. شاهد چهارم نیز «ایران» است. اکنون حتی جناحیترین تحلیلگران سیاسی که از یکدیگر کینه و بغض هم دارند، اذعان میکنند که هدف اسرائیل از حمله به ایران «سرنگونی» بود. اما نتوانست و حالا ایران در بازسازی آنچه از دست داده و آمادگی دوباره برای نبرد، بسیار موفق عمل کرده است.
با این تحلیل مبتنی بر شواهد و بدون اضافهکردن نظریهها و انگارههای غیرضروری، میتوان ریشه تصمیم صهیونیستها را برای کنارگذاشتن خوی جنگی خود- دستکم برای مدت زمانی بیشتر از آنچه به طریق معمول از چنین رژیم وحشی و خونریزی انتظار میرود- درک کرد و فهمید.
متأسفانه در جوامع کنونی و از جمله ایران، عوام و خواص- با تأسف بیشتر- دیدگاههای خود را با مطالعه کتاب و مقالات طولانی تحلیلی و از طریق یک حزب و نظام سیاسی شناختهشده دریافت و تنظیم نمیکنند، و بیشتر خود را به امواج بیثبات هیجانات توییتری میسپارند؛ لذا دور نیست که چندی بعد تحت همین هیجانات ناگهان القا شود که اسرائیل پیروز میدان و مقاومت شکستخورده و نابودشده میدان است!
| سردبیر